عبور از مدرنیته

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

یادداشت 2 / علل تزلزل تمدن غرب / آثار كور دلي تمدن غربي 2

24 آذر 1394 توسط سمیه دهقان منشادی

 

چگونگي‌ها؛ حجاب چرايي‌ها

آيه 46 سوره حج 1 در رابطه با کساني که مقابل انبياء ايستاده‌اند مي‌گويد؛ آن‌ها چگونگي سقوط ملت‌ها را ديدند اما از چرائي آن سؤال نكردند. فرق است بين سؤال از چگونگي حوادث و سؤال از چرائي آن‌ها. به عنوان مثال؛ يك وقت از شخصي سؤال مي‏كنيد چگونه به خانه رفتيد؟ ولي يك وقت سؤال مي‏كنيد چرا به خانه رفتيد؟ سؤال از چگونه رفتن با سؤال از چرا رفتن تفاوت دارد. سؤال در مورد از بين‌رفتن يك تمدن نيز چنين است. شايد بدانيد كه فلان تمدن از طريق يك حادثه طبيعي مثلاً وَزِش طوفان نابود شد، ولي ندانيد چرا نابود شد. آگاه‌شدن از چگونگي اضمحلالِ يك تمدن عبرت‌آور نيست تا بتوان از طريق آن بصيرت يافت و حيات خود را از نابودي نجات داد، بلكه علم به چرائي اضمحلال مي‏تواند براي ما عبرت و بصيرت بياورد و باعث حفظ جهت حيات‌مان گردد.

متأسفانه علم جديد چگونگي وقوع حادثه را بيان مي‏كند و با تمركز مطلق روي چگونگي وقوع حادثه، ما را از چرائي حادثه غافل مي‏كند. اين يکي از شاخصه‌هاي اصلي تمدن جديد است، زيرا تمدني است حسي و در نگاه حسي فقط چگونگي حوادث مطرح است نه چرائي آن‌ها، هنگامي كه از چرائي حوادث سؤال مي‏شود، در جواب ما چگونگي حوادث را پاسخ مي‏دهد. علم تاريخ نيز چگونگي حوادث را بيان مي‏كند. چرائي حوادث را بايد از قرآن پرسيد. اگر ابن‏خلدون هم در مقدمه جامعه شناسي خود توان بيان چرائي حوادث را دارد چون به عنوان يک مسلمان شاگردي قرآن را کرده است.

جواب اين‌که چرا ملت‌ها نابود شدند را خداوند در قرآن به ما داده است. قرآن كتاب هدايت است و در كتاب هدايت، بحث از چرائي نابودي ملت‌ها و تمدن‌ها است. قرآن چگونگي از بين‌رفتن يك قوم را به طور مبهم بيان مي‏كند و زود از آن مي‏گذرد زيرا دانستن چگونگي اضمحلالِ يك قوم ما را به هدايت نزديك نمي‏كند، بلكه فهميدن چرائي قضيه است كه مي‏تواند چراغ راه هدايت گردد.

شما مي‏توانيد خود را ارزيابي كنيد. اگر آدم حسي هستيد «چگونگي مسئله» برايتان مهم است و اگر آدم معنوي باشيد «چرائي مسئله» برايتان اهميت دارد. مثلاً اگر اين سؤال برايتان اهميت داشت كه زمين چگونه به‌وجود آمد؟ -كه بحث علم امروزي است- بيشتر به ظاهر عالم نظر داريد، ولي اگر اين سؤال برايتان اهميت داشت كه چرا زمين به‌وجود آمد، نگاهتان به سنت‌هاي غيبي عالم است. اين‌كه انسان چگونه به‌وجود آمد، يك بحث است و اين‌كه چرا انسان به‌وجود آمد، بحث ديگري است، علم امروزي در جواب به سؤال دوم ساكت است. بحث از غايت‌ها، نگاه عميقِ عقلي به حوادث عالم است و اين نگاه است که معني حقيقي و جايگاه پديده‌ها روشن مي‏شود.

قرآن مي‏فرمايد: آيا در زمين سير نمي‌كنند تا قلبي پيدا كنند كه بتواند تعقل كند و راز نابودي تمدن‌ها را بفهمند؛ «فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يعْقِلُونَ بِها». توجه داشته باشيد كه آيه‌ي مذکور ما را متوجه قلبي مي‌کند که مي‌تواند تعقل كند، نه ذهني كه مفاهيم را در خود جاي دهد. ذهن ما عموماً پر از وَهم و خيالات است ولي عقل آن استعدادي است كه اگر درست به‌کار گيريم ما را متوجه غايت‌ها و هدف‌ها مي‌نمايد و نظر ما را به نهايت كارها مي‌کشاند و فلسفه وجودي مان را بيان مي‌كند. اگر با بينش صحيح يعني بينشي كه قرآن به ما مي‏دهد در عالم سير كنيد، قلبي پيدا مي‏كنيد كه در عين رؤيت حقايق، ريشه‌ي اصلي نابودي ملت‌ها را مي‏فهمد «اَوْ اذانٌ يسْمَعُونَ بِها» يا گوش‌هايي پيدا مي‏كنند كه واقعاً شنواست و صداي خُردشدن استخوان‌هاي ستم را در زير فشار سنت‌هاي الهي مي‏شنود.

حضرت اميرالمومنين‏u هنگامي كه به قبرستان رفته بودند، فرمودند من همين الان صداي اهل قبرستان را كه از عذاب در حال فريادزدن ‌هستند مي‌شنوم. زيدبن‌حارثه نيز به رسول خداf عرض کرد؛ «همين الآن صداي شعله‌هاي آتش را مي‏شنوم»[2] لازمه‌ي اين نوع شنيدن، خوب‌فكركردن و تزکيه نمودن و عبرت‌گرفتن است.

كساني كه روبه‌روي انبياء مي‏ ايستند چشم دلشان كور است،

قلب صنوبري‏ آن‌ها كار مي‏كند

و گوششان نيز صداهاي عادي را مي‏شنود

و چشمشان پديده‌هاي مادي را مي‏بيند،

ولي در ديدن حقايق، كوراند

و در شنيدن معاني، كر و بي‏عقل‌اند،

زيرا از حد ظاهر به باطن نمي‏روند.


مي‌فرمايد: «فَاِنَّها لاتَعْمَي الاَبْصارُ وَلكِنْ تَعْمَي القُلُوبُ الَّتي فِي الصُّدُور»؛

آن‌ها از نظر چشمِ سر کور نيستند،

ولي آن چشم قلبي که در سينه‌ي آن‌هاست، کور است.

 

ملتي كه نتواند سنت الهي را بفهمد تا از ظاهر عالم به باطن آن نظر كند

و تمدني که از حس‌زدگي خارج نشود، سرنوشتش نابودي است.

تمدن و ملتي كه از حسِ ظاهر بالاتر نيايد

و در شاكله و شخصيتش وَحي و شهود و معنويت و روحانيت جايگاهي نداشته باشد،

حتماً از بين مي‏رود.

—————————————————————————

[1] -«اَفَلَمْ يسيرُوا فِي الاَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يعقِلُونَ بِها اَوْ اذانٌ يسْمَعُونَ بِها فَاِنَّها لاتَعْمَي الاَبْصارُ وَلكِنْ تَعْمَي القُلُوبُ الَّتي فِي الصُّدُور»

[2] - «الکافي»، ج 2، ص 53.

 

منبع:

علل تزلزل تمدن غرب / طاهرزاده، اصغر.- اصفهان: لُب‌الميزان، 1388.

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: نقد مدرنیته لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

عبور از مدرنیته

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • امام رضا
  • بصیرت و آگاهی
  • نقد مدرنیته
    • علل تزلزل تمدن غرب

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس