عبور از مدرنیته

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

یادداشت 3 // علل تزلزل تمدن غرب // بي‌آيندگي تمدن حسّي

01 دی 1394 توسط سمیه دهقان منشادی

بي‌آيندگي تمدن حسّي

در اين مباحث مي‏خواهيم دو مطلب را بيان كنيم:

يكي اين‌كه، تمدن جديد يعني تمدني كه بعد از رنسانس در مغرب زمين با آن روبه‌رو شديم، يك تمدن سراسر حسّي است، و همه‌چيز را با اين منظر مي‌نگرد، حتي دين را.


ديگر اين‌كه؛ تمدن حسي نابودشدني است و هرچند سنت خدا اين است كه به آن‌ها فرصت بدهد ولي اين فرصت را نبايد نعمت پنداشت.


آيه‌ي 46 سوره حج که در ابتداي بحث مطرح شد، به ما كمك مي‏كند تا بحران تمدن غرب را كه فعلاً در اين برهه از تاريخ با آن روبه‌رو هستيم، درست بشناسيم و با بينشي قرآني جايگاه آن را ملاحظه نموده و به بحران‌هاي آن با چشم بصيرت نظر كنيم و آن را مورد بررسي و تحقيق قرار دهيم. آيه مذكور مي‏فرمايد: اي پيامبر، چرا کساني که تو را تكذيب‌ مي‌كنند، با سيري تاريخي و جغرافيايي در جهان نمي‏‌نگرند و يك گردش تاريخي- جغرافيايي در جهان نمي‏كنند تا رمز نابودي تمدن‌ها را ببينند و بيدار شوند؟ بعد مي‏فرمايد: اين‌كه موهبت و نعمت نبوت را با تمام وجود نمي‏پذيرند، به دليل آن است كه چشم دلشان كور شده و بصيرتشان از بين رفته است، هرچند چشم سرشان كور نيست. با توجه به اين موضوع است که عرض مي‌کنم بحث ما پيرامون تمدني است كه كوردل است ولي كورچشم نيست. با معرفتِ به كوردل‌بودن تمدن امروز دنيا، ماهيت و حقيقت اين تمدن براي ما روشن شده و وعده قرآن در نابودي چنين تمدني درك مي‏شود و با فاصله‌گرفتن از اين تمدن، خود را نجات مي‏دهيم. علامه طباطبايي‏«رحمة‌الله‌عليه» مي‏فرمايد: «مرگ انسان‌ها يك امر طبيعي است ولي مرگ تمدن‌ها داراي رمز و رازهاي عبرت‌آموزي است».

سؤال اين‌جاست كه چرا بعضي از تمدن‌ها و فرهنگ‌ها مي‏ميرند و بعضي مي‏مانند؟

مرگِ «برژنف» و «لنين» طبيعي است، ولي اين‌كه اين‌همه انرژي صرف ايجاد نظام ماركسيسم لنينيسم مي‏شود و در نهايت همه‌ي آن تلاش‌ها از بين مي‌رود و وجدان عمومي درست عليه آن اهدافي كه آن‌ها دنبال بودند، شورش مي‏كند، امري طبيعي نيست، به عبارت ديگر سنتِ بي‏نتيجه‌بودن تلاش‌ها، طبيعي نيست و نمي‏توان از اين مطلب به سادگي گذشت. امروز اگر كسي بخواهد نظرات ماركس را مورد بحث قرار دهد خودش خجالت مي‏كشد. حتي خود لنين هم اگر امروز زنده بود مجبور بود در گوشه خانه‌اش پنهان شود. چون ديگر حرف‌هاي لنين را در اين دوره نمي‏توان به عنوان حرف‌هاي قابل قبول مطرح كرد. چرا تمدني كه كم‌تر از صد سال قبل بنيان‌گذاري شد الآن حرفي براي گفتن ندارد؟ حتي آن كساني هم كه امروز در روسيه طرفداري از ماركسيسم مي‏كنند بيشتر معتقد به ناسيوناليسم شوروي مي‏باشند وگرنه امروز كسي ماركسيسم را به عنوان يك فكر نو در جهان، قبول ندارد.

مرگ رضاخان و محمد رضا شاه طبيعي است ولي چرا امروز کسي سخنان سلطنت‌طلبان را به عنوان افكاري كه به زندگي معني بدهد مطرح نمي‏كند؟

از طرف ديگر اولياء و اصفياء نيز مي‏ميرند، اما اين‌كه چرا تمدن اسلام هنوز زنده است و آخرين حرف را براي هدايت و سعادت انسان‌ها دارد، نكته‏اي است كه جاي تامل و تفكر دارد.

هم اكنون پيامبراكرم(ص) و ائمه اطهار(ع) در جهان برزخ و قيامت زنده‏اند و از همه زنده‏تر هستند و ما و شما نيز براي حل مشكلاتمان به آن‌ها متوسل مي‏شويم و هم‏اكنون نيز تأثير مستقيم پيامبر(ص) و ائمه‏(ع) در حيات ما از راه توسل به آن حضرات مشخص است. شما بيشترين توسل را به سيد شهيدانِ تاريخ يعني حضرت اباعبدالله‏(ع) داريد و مشكلات دنيايي خود را هم از اين طريق حل مي‏كنيد، و از طرفي سنت امام حسين(ع) در جهان امروز هر روز زنده‏تر و فعال‏تر است در حالي‌که سنت يزيد مطرود و مذموم است.

قرآن به ما مي‏گويد:

يك نگاه به تاريخ بكنيد تا بسياري از مسائل برايتان روشن شود. با سير تاريخي و ديدن مرگ تمدن‌ها و فرهنگ‌هاي ضد ديني كه روبه‌روي انبياء ايستادند،

مي‏توان قلبي پيدا كرد كه خوب فكر و تأمل كند «قُلُوبٌ يعِقلُوَن بِها» و نيز گوشي پيدا كرد كه صداي خردشدن استخوان‌هاي تمدن‌هاي ظالم و ستمگر را بشنود، «فَاِنَّها لاتَعْمَي الاَبْصارُ وَلكِنْ تَعْمَي القُلُوبُ الَّتي فِي الصُّدُور»،

اي پيامبر؛ آن‌ها كه فرهنگ نبوت و زندگي ديني را رد مي‏كنند، چشم سر دارند، از تلسكوپ و ميكروسكوپ مي‌توانند استفاده کنند ولي چشم دل ندارند.

چشم سرشان بيناست ولي چشم قلبشان كور است. چشم حس آنان بيدار است و ابزار كشف ژن‏ها و کوانتوم‌ها، يعني ريزترين پديده‏هاي حسي را دارند، اما شرايط فكري آنان به گونه ‏اي است كه دلشان بيدار نيست.

قرآن مي‏فرمايد:

حال كه اينان چشم دل ندارند و حكيم و بصير نيستند، سنت الهي نابودشان مي‏كند.زيرا توانائي‌هاي حسي براي بقاء حيات آن‌ها كافي نيست و ثمره‏اي براي آن‌ها در پي نخواهد داشت و سرمايه ‏اي براي شخصيت آن‌ها نخواهد شد.


——————————————————————————————————–

 

منبع:

 

علل تزلزل تمدن غرب / طاهرزاده، اصغر.- اصفهان: لُب‌الميزان، 1388.


 نظر دهید »

آیا امام خامنه ای با خاطرات هاشمی به رهبری رسید ؟

29 آذر 1394 توسط سمیه دهقان منشادی

 

یکی از شبهاتی که توسط بعضی از افراد مغرضانه به آن دامن زده می شود این است که هاشمی با همین خاطراتش آقای خامنه‌ای را به رهبری رسانده و اما حالا چه شده که خاطراتش …

اما بررسی اقدامات هاشمی در جلسه آن روز انتخاب رهبری…

جلسه برای انتخاب رهبر جدید آغاز می شود، هاشمی علی رغم تاکید امام بر روی آقای خامنه‌ای, اوایل جلسه موضوع (شورای رهبری )را مطرح کرد (در طرحهای شورای رهبریِ پنج نفره، خود هاشمی هم از گزینه‌های اعضای شورای رهبری مطرح می شد). آنرا به رای گذاشت و رای نیاورد.

علیرغم اختلاف فاحش تعداد موافقان و مخالفان شورا
هاشمی رای گیری را سه بار تکرار کرد و باز رای
نیاورد.

هاشمی در طی رای گیری،حتی تلاش مذبوحانه‌ای برای به كرسي نشاندن حرفش کرد به این شکل که بجای اینکه بگوید موافقان شورای رهبری قیام کنند، از (مخالفان ) خواست که قیام کنند تا بدین شکل آرای ممتنع را به جیب موافقان طرح شورایی که خودش هم جزوش بود بریزد ولی نشد .

بعد موضوع آیت الله گلپایگانی مطرح شد و بحث شد که باز هم موافقان بسیار ناچیز بود.

هاشمی همچنان موضوعات مختلف را طرح و نظر امام را کتمان می کند.

و بعد ازاینکه چندین نماینده خبرگان که اول کتبی خواسته بودند نظر امام هم گفته شود و هاشمی اعتنا نکرد، شروع کردند با صدای بلند اعلام کردند که امام خمینی خودش نظراتی داشته و باید مطرح شود

وقتی فضای جلسه به اجماع بر روی گزینه فردی قطعی شد و با نطقهای مختلف، فردیت آقای خامنه‌ای هم به اجماع نزدیک می شود.

و…

هاشمی چاره ای جز تسلیم نمی‌بیند و آن نظرات و دستورات امام را نهایتا تعریف می کند!

حال جالب است که گزارش صداسیما نتیجه‌ آن همه مباحثه و استدلال که منجر به رسیدن به آقای خامنه‌ای شده است را خلاصه کرد در چند خاطره که هاشمی به (زور مجبور) به بیانش شده است

و تقریبا تاثیر زیادی هم بر نتیجه نداشت چون فضای کلی مجلس دیگر به نتیجه واحد رسیده بود.

شاید با حسن ظن بگوییم که صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران، سهواً تاریخ را تحریف‌شده و ناقص به آیندگان منتقل کرده و می‌بایست برای جلوگیری از سواستفاده بدخواهان نقل روایت انتخاب رهبر انقلاب بعد از امام را به صورت کامل به مردم نشان دهد تا اشتباه خود را جبران کند.

هاشمی در توجیه مخفی کاری اش میگوید خود آقای خامنه‌ای خواسته بود که موضوع کتمان شود.

اولا وقتی دستور مستقیم ولی فقیه را دارد استناد به نظر فرد دیگر بلا وجه است.

ثانیا نظر خود آقای خامنه‌ای یک مساله نفسی و اخلاقی بوده است که شخصا برای تربیت نفس چنین خواسته بود چه ربطی به تکلیف شرعی هاشمی و حکم مستقیم ولی فقیه دارد و از کی تا حالا وی مسوول مبارزه با نفس دیگران شده است؟!

ثالثا اینکه به اقرار خود هاشمی، امام خمینی از او خواسته بود در همان زمان حیات ایشان، آقای خامنه‌ای مطرح شوند و حتی از هاشمی و سیداحمد گله کردند که چرا چنین نمی کنید ولی هاشمی تا آخرین دقایق رای گیری خبرگان در بیان موضوع استنکاف کرد…

بعد از این همه سیاست‌بازی چندگانه برای راه یافتن در شورای رهبری، عجیب است که بعد از ۲۵ سال و قوام یافتن ولایت امام خامنه‌ای

باز هم هاشمی دست از تلاش بر نداشته و هنوز شورایی شدن رهبری را دنبال می کند تا جایی که از چشم فقهای خبرگان افتاد تا جایی که صریح به هاشمی “نه” می‌گویند و حتی او را از ریاست خبرگان کنار گذاشتند.

حالا شاید الان بشود حرف فایزه هاشمی را بهتر فهمید که می گفت: رهبری حق پدرم بود

این روزها که بعضی به تحریک هاشمی ادعای رهبری دارد و در شهرهای مختلف راه افتاده تا گزینه‌های همفکر خودش را برای مجلس خبرگان پیدا کرده و سازماندهی کند…

دوستان من انتخابات خبرگان رو جدی بگیرید

 نظر دهید »

ایمانت را بیاور وزن کنیم، چقدر می‌خواهد پیشرفت کند؟

26 آذر 1394 توسط سمیه دهقان منشادی

امام رضا(ع) در حدیثی شریف1می‌فرمایند که:

اگر دیدی کسی گناه نمی‌کند گولش را نخور، شاید عرضه گناه کردن ندارد، اگر دیدی عرضه گناه کردن دارد و گناه نمی‌کند درست است..!!


اگر دیدی کسی عرضه گناه کردن دارد و گناه نمی‌کند گولش را نخور…!!!

شاید

به این گناه علاقه ندارد به یک گناه دیگر علاقه دارد،

اگر دیدی کسی دست به مال حرام نمی‌زند گولش را نخور.

(ببین اینها بدبینی می‌آورد ها! ولی آزادی می‌آورد، رهایی می‌آورد، آرامش می‌آورد، استرس‌ها را از بین می‌بَرَد، اضطراب‌ها را از بین می‌بَرَد، یک بدبینی کوچولو اوّل پیش می‌آورد ولی یک آرامش دائمی به دنبال می‌آورد. حالا من توی پرانتز عرض کنم، دیدید بعضی‌ها از دور مسلمانی را مسخره می‌کنند به‌خاطر یک عیبی که در یک بچّه‌مسلمانی دیدند؟ آنها این ح

دیث امام رضا را به گوش‌شان نخورده.)

می‌فرماید:


اگر کسی لقمه حرام نخورد گولش را نخور، شاید حرام‌خور نیست،


امّا یک کار دیگر می‌کند،


اگر کسی هیچ‌کدام از این کارهای حرام را نکرد گولش را نخور، شاید عقل درست و حسابی ندارد..!!


اگر کسی عقل درست و حسابی داشت گولش را نخور، شاید گاهی از اوقات هوای نفس بر عقلش غلبه می‌کند.


اگر هوای نفسش بر عقلش غلبه نکرد درست است.


بعد مثال می‌زنند حضرت می‌فرمایند که:

اگر کسی هوای نفسش گاهی بر عقلش غلبه کند مثل کی؟ مثل کسی که حبّ مقام دارد، یعنی یک عمر تقوا پیشه می‌کند


سپس به‌خاطر یک حبّ مقام،


یک بی‌تقوایی‌هایی می‌کند که وقتی بهش می‌گویی ببین! تقوا داشته باش «اَخَذَتهُ العِزَّة»، غرور می‌گیردش می‌گوید به من می‌گویی تقوا داشته باشم؟ من یک عمری پرونده‌ام را ندیدی؟


بعد امام رضا(ع) شدیدترین لعنت‌های خدا را بر این‌جور آدم‌ها می‌فرستد.


جالبی دین این است، هیچ‌کسی را پسرخالۀ خودش نمی‌گیرد.

طرف، گاز را گرفته تا آخر هم رفته بعد از یک جایی به بعد می‌بُرَد، 

اینکه امام رضا فرمود: لااله‌الّاالله شروطی دارد، مال خاصیّت چندمرحله‌ای بودن دین است، آن‌وقت بعضی‌ها یک‌جوری دین را می‌پذیرند، اگر دیر بپذیرند، اگر کم بپذیرند، ولی باثبات می‌پذیرند،

اسمش توی قرآن آمده «ایمان مستقر» بعضی دارند،


«ایمان مستودع» بعضی‌ها دارند، مستودع یعنی ایمان‌شان ارتجاعی است، برمی‌گردد حالت صفر می‌رسد.


********************


ما باید روانکاوی کنیم، فرصت این کارها را تا حالا نکردیم،

یک شعارهایی اوّل انقلاب می‌دادیم آقا!

اسلام خیلی مهمّ است، آقا!

بیایید..!!

حرف‌های خوبی هم بود،

هر کی می‌گفت آقا! من اسلام را دوست دارم دیگر برایش کف و هورا می‌کشیدیم

و بارک‌الله، تو اسلام را دوست داری

بارک‌الله ایمان را خرافات نمی‌دانی،


ولی الان دیگر از این مرحله گذشتیم،


خب حالا چه ایمانی داری؟

ایمانت را بیاور وزن کنیم،

چقدر می‌خواهد پیشرفت کند؟

تاکجا ایمان داری؟


امتحاناتش را می‌توانی سخت پشت سر بگذاری یا نه؟

———————————————————————–

1- وسائل الشیعه، ج 8، ص 317

منبع:

استاد پناهیان / یادداشتهایی از سخنان استاد پناهیان و … http://yaali.blog.ir/

 2 نظر

بی باکی در گفتن و شنیدن

25 آذر 1394 توسط سمیه دهقان منشادی

 

 

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ اِبْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ ص :

 

إِذَا رَأَيْتُمُ اَلرَّجُلَ

لاَ يُبَالِي مَا قَالَ وَ لاَ مَا قِيلَ لَهُ

فَإِنَّهُ لِغَيَّةٍ

أَوْ شِرْكِ شَيْطَانٍ


حضرت صادق عليه السّلام فرمود:

رسول خدا (ص) فرمود:

هر گاه مردى را ديدى

كه باكى از آنچه گويد و آنچه باو گفته شود ندارد،

پس بدرستى كه يا از زنا است

يا از شركت شيطان


——————————————————-

منبع:

کتاب : الکافي (ط - الإسلامیة) ج-1,ص-1   مولف : کلینی، محمد بن یعقوب

نشانی : > الجزء الثاني > كتاب الإيمان و الكفر > بَابُ اَلْبَذَاءِ


 نظر دهید »

یادداشت 2 / علل تزلزل تمدن غرب / آثار كور دلي تمدن غربي 2

24 آذر 1394 توسط سمیه دهقان منشادی

 

چگونگي‌ها؛ حجاب چرايي‌ها

آيه 46 سوره حج 1 در رابطه با کساني که مقابل انبياء ايستاده‌اند مي‌گويد؛ آن‌ها چگونگي سقوط ملت‌ها را ديدند اما از چرائي آن سؤال نكردند. فرق است بين سؤال از چگونگي حوادث و سؤال از چرائي آن‌ها. به عنوان مثال؛ يك وقت از شخصي سؤال مي‏كنيد چگونه به خانه رفتيد؟ ولي يك وقت سؤال مي‏كنيد چرا به خانه رفتيد؟ سؤال از چگونه رفتن با سؤال از چرا رفتن تفاوت دارد. سؤال در مورد از بين‌رفتن يك تمدن نيز چنين است. شايد بدانيد كه فلان تمدن از طريق يك حادثه طبيعي مثلاً وَزِش طوفان نابود شد، ولي ندانيد چرا نابود شد. آگاه‌شدن از چگونگي اضمحلالِ يك تمدن عبرت‌آور نيست تا بتوان از طريق آن بصيرت يافت و حيات خود را از نابودي نجات داد، بلكه علم به چرائي اضمحلال مي‏تواند براي ما عبرت و بصيرت بياورد و باعث حفظ جهت حيات‌مان گردد.

متأسفانه علم جديد چگونگي وقوع حادثه را بيان مي‏كند و با تمركز مطلق روي چگونگي وقوع حادثه، ما را از چرائي حادثه غافل مي‏كند. اين يکي از شاخصه‌هاي اصلي تمدن جديد است، زيرا تمدني است حسي و در نگاه حسي فقط چگونگي حوادث مطرح است نه چرائي آن‌ها، هنگامي كه از چرائي حوادث سؤال مي‏شود، در جواب ما چگونگي حوادث را پاسخ مي‏دهد. علم تاريخ نيز چگونگي حوادث را بيان مي‏كند. چرائي حوادث را بايد از قرآن پرسيد. اگر ابن‏خلدون هم در مقدمه جامعه شناسي خود توان بيان چرائي حوادث را دارد چون به عنوان يک مسلمان شاگردي قرآن را کرده است.

جواب اين‌که چرا ملت‌ها نابود شدند را خداوند در قرآن به ما داده است. قرآن كتاب هدايت است و در كتاب هدايت، بحث از چرائي نابودي ملت‌ها و تمدن‌ها است. قرآن چگونگي از بين‌رفتن يك قوم را به طور مبهم بيان مي‏كند و زود از آن مي‏گذرد زيرا دانستن چگونگي اضمحلالِ يك قوم ما را به هدايت نزديك نمي‏كند، بلكه فهميدن چرائي قضيه است كه مي‏تواند چراغ راه هدايت گردد.

شما مي‏توانيد خود را ارزيابي كنيد. اگر آدم حسي هستيد «چگونگي مسئله» برايتان مهم است و اگر آدم معنوي باشيد «چرائي مسئله» برايتان اهميت دارد. مثلاً اگر اين سؤال برايتان اهميت داشت كه زمين چگونه به‌وجود آمد؟ -كه بحث علم امروزي است- بيشتر به ظاهر عالم نظر داريد، ولي اگر اين سؤال برايتان اهميت داشت كه چرا زمين به‌وجود آمد، نگاهتان به سنت‌هاي غيبي عالم است. اين‌كه انسان چگونه به‌وجود آمد، يك بحث است و اين‌كه چرا انسان به‌وجود آمد، بحث ديگري است، علم امروزي در جواب به سؤال دوم ساكت است. بحث از غايت‌ها، نگاه عميقِ عقلي به حوادث عالم است و اين نگاه است که معني حقيقي و جايگاه پديده‌ها روشن مي‏شود.

قرآن مي‏فرمايد: آيا در زمين سير نمي‌كنند تا قلبي پيدا كنند كه بتواند تعقل كند و راز نابودي تمدن‌ها را بفهمند؛ «فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يعْقِلُونَ بِها». توجه داشته باشيد كه آيه‌ي مذکور ما را متوجه قلبي مي‌کند که مي‌تواند تعقل كند، نه ذهني كه مفاهيم را در خود جاي دهد. ذهن ما عموماً پر از وَهم و خيالات است ولي عقل آن استعدادي است كه اگر درست به‌کار گيريم ما را متوجه غايت‌ها و هدف‌ها مي‌نمايد و نظر ما را به نهايت كارها مي‌کشاند و فلسفه وجودي مان را بيان مي‌كند. اگر با بينش صحيح يعني بينشي كه قرآن به ما مي‏دهد در عالم سير كنيد، قلبي پيدا مي‏كنيد كه در عين رؤيت حقايق، ريشه‌ي اصلي نابودي ملت‌ها را مي‏فهمد «اَوْ اذانٌ يسْمَعُونَ بِها» يا گوش‌هايي پيدا مي‏كنند كه واقعاً شنواست و صداي خُردشدن استخوان‌هاي ستم را در زير فشار سنت‌هاي الهي مي‏شنود.

حضرت اميرالمومنين‏u هنگامي كه به قبرستان رفته بودند، فرمودند من همين الان صداي اهل قبرستان را كه از عذاب در حال فريادزدن ‌هستند مي‌شنوم. زيدبن‌حارثه نيز به رسول خداf عرض کرد؛ «همين الآن صداي شعله‌هاي آتش را مي‏شنوم»[2] لازمه‌ي اين نوع شنيدن، خوب‌فكركردن و تزکيه نمودن و عبرت‌گرفتن است.

كساني كه روبه‌روي انبياء مي‏ ايستند چشم دلشان كور است،

قلب صنوبري‏ آن‌ها كار مي‏كند

و گوششان نيز صداهاي عادي را مي‏شنود

و چشمشان پديده‌هاي مادي را مي‏بيند،

ولي در ديدن حقايق، كوراند

و در شنيدن معاني، كر و بي‏عقل‌اند،

زيرا از حد ظاهر به باطن نمي‏روند.


مي‌فرمايد: «فَاِنَّها لاتَعْمَي الاَبْصارُ وَلكِنْ تَعْمَي القُلُوبُ الَّتي فِي الصُّدُور»؛

آن‌ها از نظر چشمِ سر کور نيستند،

ولي آن چشم قلبي که در سينه‌ي آن‌هاست، کور است.

 

ملتي كه نتواند سنت الهي را بفهمد تا از ظاهر عالم به باطن آن نظر كند

و تمدني که از حس‌زدگي خارج نشود، سرنوشتش نابودي است.

تمدن و ملتي كه از حسِ ظاهر بالاتر نيايد

و در شاكله و شخصيتش وَحي و شهود و معنويت و روحانيت جايگاهي نداشته باشد،

حتماً از بين مي‏رود.

—————————————————————————

[1] -«اَفَلَمْ يسيرُوا فِي الاَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يعقِلُونَ بِها اَوْ اذانٌ يسْمَعُونَ بِها فَاِنَّها لاتَعْمَي الاَبْصارُ وَلكِنْ تَعْمَي القُلُوبُ الَّتي فِي الصُّدُور»

[2] - «الکافي»، ج 2، ص 53.

 

منبع:

علل تزلزل تمدن غرب / طاهرزاده، اصغر.- اصفهان: لُب‌الميزان، 1388.

 نظر دهید »

یادداشت 1 / علل تزلزل تمدن غرب / آثار كور دلي تمدن غربي1

23 آذر 1394 توسط سمیه دهقان منشادی

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم

«اَفَلَمْ يسيرُوا فِي الاَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يعقِلُونَ بِها اَوْ اذانٌ يسْمَعُونَ بِها فَاِنَّها لاتَعْمَي الاَبْصارُ وَلكِنْ تَعْمَي القُلُوبُ الَّتي فِي الصُّدُور»[1]

آيا در زمين گردش نكرده‏اند تا دل‌هايي داشته باشند كه با آن بينديشند، يا گوش‌هايي كه با آن بشنوند؟ در حقيقت چشم‌ها كور نيست ليكن دل‌هايي كه در سينه‏هاست كور است.

اي پيامبر؛ آيا كساني كه با انبياء و دين الهي مقابله مي‏كنند با يك سير تاريخي- جغرافيايي و با نگاهي عبرت‏انگيز، از طريق قلب و عقل، به جهان نظر کرده‌اند؟ اگر عبرت مي‏گرفتند، سنت نابودي ملت‌ها و تمدن‌ها را مي‏ديدند و علت نابودي و اضمحلال آن‌ها را درك مي‏نمودند و خودشان را از خطر اضمحلال‌ نجات مي‌دادند، ولي اين‌ها عبرت نگرفتند چرا كه چشم قلبشان كور بود، هرچند چشم سرشان كور نبود.

[1] - سوره حج، آيه 46.

————————————————————–

منبع:

علل تزلزل تمدن غرب / طاهرزاده، اصغر.- اصفهان: لُب‌الميزان، 1388.

 نظر دهید »

السلام علیک یاضامن آهو

21 آذر 1394 توسط سمیه دهقان منشادی

السلام علیک یا ضامن آهو

 

یا علی بن موسی الرضا(علیه السلام)

السلام علیک یا ضامن آهو

 نظر دهید »

اربعبن حسینی

11 آذر 1394 توسط سمیه دهقان منشادی

– ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده‌ایم

ما گداییم و گدا بر در شاه آمده ایم

 نظر دهید »

مسافر کربلا

05 آذر 1394 توسط سمیه دهقان منشادی
 نظر دهید »
  • 1
  • 2
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

عبور از مدرنیته

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • امام رضا
  • بصیرت و آگاهی
  • نقد مدرنیته
    • علل تزلزل تمدن غرب

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس