نتایج بی اعتنایی به نماز...
انصاف...
پیداکردن عظیمترین حقایق عالم با یک سوال!
رهبر انقلاب:
يك چيزهاى طبيعى در زندگى انسان هست كه انسان به اينها توجه ندارد. آن وقتى انسان راه انديشمندى و راه فهم به رويش باز مىشود كه روى اينها دقت كند، اينها براى انسان سؤالانگيز باشد.
مثل نيوتون كه از يك حادثهى طبيعى و تكرارى، هزاران بار تكرارى در زندگى هر آدمى، ناگهان به يك حقيقت بزرگ مىرسد…
يك حادثهى طبيعى و تكرارى براى همهى انسانها، ناگهان يك انسان به اين توجه كرد؛ اين چيست؟ چرا پائين مىافتد؟ واقعا هم سؤالانگيز است. چرا بالا نمىرود؟ چرا يكبار اتفاق نمىافتد كه انسان يك چيزى را رها كند، به جاى اينكه بيايد پائين برود طرف دیگر؟ هرگز چنين چيزى پيش نيامده. خب، اين سؤال، اين توجه، اين بر روى يك نكته ناگهان تكيه كردن؛ اين همان چيزى است كه راه را به سوى انسان باز مىكند. انسان به فكر برمىآيد، سؤال براى انسان طرح مىشود، دنبال پاسخ اين مىگردد و ناگهان مثلا نيروى عظيم جاذبه، يك حقيقت عظيم عالم به اين وسيله كشف مىشود.
۱۳۵۹/۰۵/۲۷
حکم تقلب در امتحان
رهبر انقلاب: دل انسان غمگین میشود و میشکند
رهبر انقلاب:
دل انسان غمگین میشود و میشکند
بهخاطر اینکه
چرا کسانی که نان انقلاب را خوردند،
نان اسلام را خوردند،
نان امام زمان را خوردند،
دم از امام زمان زدند،
دم از ائمّه معصومین زدند،
حالا طوری مشی کنند که
اسرائیل و امریکا و سیا
و
هرکسی که در هر گوشه دنیا با اسلام دشمن است،
برایشان کف بزنند!
۱۳۷۸/۹/۲۶
از عناصر دخیل در فتنه٨٨ مطلقاً استفاده نکنید
رهبر انقلاب خطاب به دانشجویان:
از عناصری که نامطمئن بودنِ خودشان را اثبات کردند، مطلقاً استفاده نکنید؛
مطلقاً استفاده نکنید.
بعضیها هستند که نشان دادند و ثابت کردند که عناصر نامطمئنّیاند.
برای چه کسی نامطمئنند؟
برای شخص حقیر؟
نه -من که خیلی راحتم در برخورد با این و آن؛
با همهجور آدمی میتوانم برخورد کنم؛
ارتباطگیری من خوب است؛
میتواند کسی با من هیچ مشکلی نداشته باشد، جز از لحاظ عقیده
بیاعتمادی خودشان را برای نظام ثابت کردند،
برای کشور ثابت کردند،
برای جمهوری اسلامی ثابت کردند؛
هم برای اسلامیّتش، هم برای جمهوریّتش.
همینهایی که سال۸۸ آن بازی را راه انداختند، خب اینها با جمهوریّت نظام جمهوری اسلامی مخالفت کردند،
بدون هیچ منطقی، بدون هیچ حرف قابل قبول و پسندیدهی در مقابل آدمهای باانصاف.
اینها نامطمئنند؛
من استفادهی از اینها را مطلقاً توصیه نمیکنم،
بههیچوجه…
١٣٩٤/٤/٢٠
آیا امام خامنه ای با خاطرات هاشمی به رهبری رسید ؟
یکی از شبهاتی که توسط بعضی از افراد مغرضانه به آن دامن زده می شود این است که هاشمی با همین خاطراتش آقای خامنهای را به رهبری رسانده و اما حالا چه شده که خاطراتش …
اما بررسی اقدامات هاشمی در جلسه آن روز انتخاب رهبری…
جلسه برای انتخاب رهبر جدید آغاز می شود، هاشمی علی رغم تاکید امام بر روی آقای خامنهای, اوایل جلسه موضوع (شورای رهبری )را مطرح کرد (در طرحهای شورای رهبریِ پنج نفره، خود هاشمی هم از گزینههای اعضای شورای رهبری مطرح می شد). آنرا به رای گذاشت و رای نیاورد.
علیرغم اختلاف فاحش تعداد موافقان و مخالفان شورا
هاشمی رای گیری را سه بار تکرار کرد و باز رای
نیاورد.
هاشمی در طی رای گیری،حتی تلاش مذبوحانهای برای به كرسي نشاندن حرفش کرد به این شکل که بجای اینکه بگوید موافقان شورای رهبری قیام کنند، از (مخالفان ) خواست که قیام کنند تا بدین شکل آرای ممتنع را به جیب موافقان طرح شورایی که خودش هم جزوش بود بریزد ولی نشد .
بعد موضوع آیت الله گلپایگانی مطرح شد و بحث شد که باز هم موافقان بسیار ناچیز بود.
هاشمی همچنان موضوعات مختلف را طرح و نظر امام را کتمان می کند.
و بعد ازاینکه چندین نماینده خبرگان که اول کتبی خواسته بودند نظر امام هم گفته شود و هاشمی اعتنا نکرد، شروع کردند با صدای بلند اعلام کردند که امام خمینی خودش نظراتی داشته و باید مطرح شود
وقتی فضای جلسه به اجماع بر روی گزینه فردی قطعی شد و با نطقهای مختلف، فردیت آقای خامنهای هم به اجماع نزدیک می شود.
و…
هاشمی چاره ای جز تسلیم نمیبیند و آن نظرات و دستورات امام را نهایتا تعریف می کند!
حال جالب است که گزارش صداسیما نتیجه آن همه مباحثه و استدلال که منجر به رسیدن به آقای خامنهای شده است را خلاصه کرد در چند خاطره که هاشمی به (زور مجبور) به بیانش شده است
و تقریبا تاثیر زیادی هم بر نتیجه نداشت چون فضای کلی مجلس دیگر به نتیجه واحد رسیده بود.
شاید با حسن ظن بگوییم که صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران، سهواً تاریخ را تحریفشده و ناقص به آیندگان منتقل کرده و میبایست برای جلوگیری از سواستفاده بدخواهان نقل روایت انتخاب رهبر انقلاب بعد از امام را به صورت کامل به مردم نشان دهد تا اشتباه خود را جبران کند.
هاشمی در توجیه مخفی کاری اش میگوید خود آقای خامنهای خواسته بود که موضوع کتمان شود.
اولا وقتی دستور مستقیم ولی فقیه را دارد استناد به نظر فرد دیگر بلا وجه است.
ثانیا نظر خود آقای خامنهای یک مساله نفسی و اخلاقی بوده است که شخصا برای تربیت نفس چنین خواسته بود چه ربطی به تکلیف شرعی هاشمی و حکم مستقیم ولی فقیه دارد و از کی تا حالا وی مسوول مبارزه با نفس دیگران شده است؟!
ثالثا اینکه به اقرار خود هاشمی، امام خمینی از او خواسته بود در همان زمان حیات ایشان، آقای خامنهای مطرح شوند و حتی از هاشمی و سیداحمد گله کردند که چرا چنین نمی کنید ولی هاشمی تا آخرین دقایق رای گیری خبرگان در بیان موضوع استنکاف کرد…
بعد از این همه سیاستبازی چندگانه برای راه یافتن در شورای رهبری، عجیب است که بعد از ۲۵ سال و قوام یافتن ولایت امام خامنهای
باز هم هاشمی دست از تلاش بر نداشته و هنوز شورایی شدن رهبری را دنبال می کند تا جایی که از چشم فقهای خبرگان افتاد تا جایی که صریح به هاشمی “نه” میگویند و حتی او را از ریاست خبرگان کنار گذاشتند.
حالا شاید الان بشود حرف فایزه هاشمی را بهتر فهمید که می گفت: رهبری حق پدرم بود
این روزها که بعضی به تحریک هاشمی ادعای رهبری دارد و در شهرهای مختلف راه افتاده تا گزینههای همفکر خودش را برای مجلس خبرگان پیدا کرده و سازماندهی کند…
دوستان من انتخابات خبرگان رو جدی بگیرید
ایمانت را بیاور وزن کنیم، چقدر میخواهد پیشرفت کند؟
امام رضا(ع) در حدیثی شریف1میفرمایند که:
اگر دیدی کسی گناه نمیکند گولش را نخور، شاید عرضه گناه کردن ندارد، اگر دیدی عرضه گناه کردن دارد و گناه نمیکند درست است..!!
اگر دیدی کسی عرضه گناه کردن دارد و گناه نمیکند گولش را نخور…!!!
شاید
به این گناه علاقه ندارد به یک گناه دیگر علاقه دارد،
اگر دیدی کسی دست به مال حرام نمیزند گولش را نخور.
(ببین اینها بدبینی میآورد ها! ولی آزادی میآورد، رهایی میآورد، آرامش میآورد، استرسها را از بین میبَرَد، اضطرابها را از بین میبَرَد، یک بدبینی کوچولو اوّل پیش میآورد ولی یک آرامش دائمی به دنبال میآورد. حالا من توی پرانتز عرض کنم، دیدید بعضیها از دور مسلمانی را مسخره میکنند بهخاطر یک عیبی که در یک بچّهمسلمانی دیدند؟ آنها این ح
دیث امام رضا را به گوششان نخورده.)
میفرماید:
اگر کسی لقمه حرام نخورد گولش را نخور، شاید حرامخور نیست،
امّا یک کار دیگر میکند،
اگر کسی هیچکدام از این کارهای حرام را نکرد گولش را نخور، شاید عقل درست و حسابی ندارد..!!
اگر کسی عقل درست و حسابی داشت گولش را نخور، شاید گاهی از اوقات هوای نفس بر عقلش غلبه میکند.
اگر هوای نفسش بر عقلش غلبه نکرد درست است.
بعد مثال میزنند حضرت میفرمایند که:
اگر کسی هوای نفسش گاهی بر عقلش غلبه کند مثل کی؟ مثل کسی که حبّ مقام دارد، یعنی یک عمر تقوا پیشه میکند
سپس بهخاطر یک حبّ مقام،
یک بیتقواییهایی میکند که وقتی بهش میگویی ببین! تقوا داشته باش «اَخَذَتهُ العِزَّة»، غرور میگیردش میگوید به من میگویی تقوا داشته باشم؟ من یک عمری پروندهام را ندیدی؟
بعد امام رضا(ع) شدیدترین لعنتهای خدا را بر اینجور آدمها میفرستد.
جالبی دین این است، هیچکسی را پسرخالۀ خودش نمیگیرد.
طرف، گاز را گرفته تا آخر هم رفته بعد از یک جایی به بعد میبُرَد،
اینکه امام رضا فرمود: لاالهالّاالله شروطی دارد، مال خاصیّت چندمرحلهای بودن دین است، آنوقت بعضیها یکجوری دین را میپذیرند، اگر دیر بپذیرند، اگر کم بپذیرند، ولی باثبات میپذیرند،
اسمش توی قرآن آمده «ایمان مستقر» بعضی دارند،
«ایمان مستودع» بعضیها دارند، مستودع یعنی ایمانشان ارتجاعی است، برمیگردد حالت صفر میرسد.
********************
ما باید روانکاوی کنیم، فرصت این کارها را تا حالا نکردیم،
یک شعارهایی اوّل انقلاب میدادیم آقا!
اسلام خیلی مهمّ است، آقا!
بیایید..!!
حرفهای خوبی هم بود،
هر کی میگفت آقا! من اسلام را دوست دارم دیگر برایش کف و هورا میکشیدیم
و بارکالله، تو اسلام را دوست داری
بارکالله ایمان را خرافات نمیدانی،
ولی الان دیگر از این مرحله گذشتیم،
خب حالا چه ایمانی داری؟
ایمانت را بیاور وزن کنیم،
چقدر میخواهد پیشرفت کند؟
تاکجا ایمان داری؟
امتحاناتش را میتوانی سخت پشت سر بگذاری یا نه؟
———————————————————————–
1- وسائل الشیعه، ج 8، ص 317
منبع:
استاد پناهیان / یادداشتهایی از سخنان استاد پناهیان و … http://yaali.blog.ir/